دانشمند

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انجام پایان نامه» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

هنر نمایش در اروپا

تماشاخانه یا تئاتر قبل از هر چیز محل انجام دادن یک عمل دراماتیک است که توسط عده ای در برابر عده ای دیگر به نمایش در می آید و معمولا به یاری حرف، حرکت، موسیقی، رقص و نور و دکور صورت می پذیرد. تماشاخانه اما تنها مکانی برای نمایش دادن نیست، نکته ای که بسیار اساسی است و باید به آن توجه داشت این است که تماشاخانه قبل از هر چیز مکانی اجتماعی است که دو دسته یا دو گروه گرد هم می آیند. گروه نخست نمایشگران هستند و گروه دیگرکسانی که تماشاگراند. بنابراین تماشاخانه یک مکان تبادل فرهنگی است و محل ارتباط فیزیکی این دو گروه.

بنابراین بنا به ماهیتی که این ارتباط فرهنگی دارد و بنا به تعریفی که هر جامعه ای از فرهنگ و ارتباط فرهنگی دارد، خود به خود معنی و تشخص این مکان در هر دوره و فرهنگی عوض می شود. به همین دلیل در هر دوره و مرحله ای از تاریخ اجتماعی و در نزد همه جوامعی که دارای ارزش های جامعه مدنی اند، تئاتر صرف نظر از شکلهای بسیار اولیه و خام آن، پدیده ایست سخت وابسته به فرهنگ شهری، به جاییکه در آن نهادهای اجتماعی نیرومند و مفاهیمی چون دموکراسی، آزادی، عدالت، فرهنگ و غیره دارای ارزش و عملکرد دقیق و واقعی خود هستند.

به همین دلیل در فرهنگ های کهنی که مبتنی بر رسوم آئینی یا بافت سنتی -روستایی هستند، شما نه دموکراسی می بینید نه به آن شکل عدالت اجتماعی، نه حقوق فردی افراد و نه نهادی چون تئاتر و تماشاخانه. از این نظر هر جامعه دارای رشد و شکوفایی اساسا جامعه ای است که به ارزش ها و نهادهای فوق دست یافته باشد. به هر حال هر فرهنگی که به طرف تئاتر رفته و آفریده، ساختاری را که برای بیان مسائل فرهنگی اجتماعی خود بوجود آورده، تنها نشانگر شرایط اقتصادی اش نیست، بلکه به مراتب مهمتر از آن بازتاب ساختارها و ایده های اجتماعی آن است. از این رو می توان گفت که شکل و ساختار تماشاخانه و نحوه تقسیم شدن مردم و جایگزینی آنها در چارچوب آن، هم به ساختار اجتماعی- اقتصادی و در نهایت بافت طبقاتی جامعه بستگی دارد و هم به میزان اهمیت آرمانها و کیفیت اهدافی که یک جامعه برای خود تعیین کرده است. علاوه بر این، رابطه صحنه و جایگاه تماشاگران منطبق بر نیازهای درام شناسی هم هست و از قوانینی پیروی می کند که برطبق آن جامعه ای« جهان» را به نمایش می گذارد به عبارت دیگر آنچه که به یک ساختار تئاتری هویت می بخشد، درام شناسی یا روانشناسی نوع نمایشهاست. مثلا برخی از مانند نمایش« نو »  نمایشها ژاپن که نوعی نمایش آئینی است قبل از هر چیز دنباله اعتقادات ذن-  بودیسم آنهاست، در قرون پیشتر، به همین علت معماری تئاترش، دنباله معماری معابر کهن آنهاست و ما نمی توانیم تئاتر نو را که یک تئاتر آئینی است و بسیار معنوی و دارای تمرکز درونی، در یک ساختار تئاتر قرن نوزدهم اروپایی اجرا کنیم.

بحرانی که نزدیک به یک قرن است هنر نمایش دنیا با آن روبروست ناشی از جهش های بزرگ و تحولات بسیارنیرومندی است که در تمام عرصه های علمی، اقتصادی، فنی، فرهنگی رخ داده و باعث شده است که تمام ساختارهای اجتماعی زیر و رو شود و با زیر و رو شدن این ساختارها، چیزی که در عرصه هنر نمایش هم به سرعت تغییر کرد عملکرد تئاتر و دگرگونی در شکل و ساختار آن بود.

انجام پایان نامه

 

  • هادی بیروتی
  • ۰
  • ۰

هنرهای نمایشی

هنرهای نمایشی

هنرهای نمایشی (Performing Arts) شکلی از هنر است که برخلاف هنرهای ‍پلاستیک. هنرمند در آن با استفاده از بدن و فیزیک خود در وهله نخست و سپس بهره‌گیری از امکانات دیگر به خلق هنر خود می‌پردازد. اصطلاح هنرهای نمایشی برای اولین بار در سال ۱۷۱۱ در زبان انگلیسی برای مجموعه‌ای از هنرهای دیداری متکی به بازیگر مورد استفاده قرار گرفت.

 

1-2-6-1- ﻣﻔﻬﻮم ﻧﻤﺎﻳﺶ و ﺗﺌﺎﺗﺮ

صاحب‌نظران ﻫﻨﺮﻫﺎی ﻧﻤﺎﻳﺸﻲ ﺑﺮاﺳﺎس ﺑﻴﻨﺶ و اﺳﺘﻨﺒﺎط ﺧﻮد ﺗﻌﺎرﻳﻒ ﻣﺘﻌﺪد و ﻛﻢ وﺑﻴﺶ ﻣﺸﺎﺑﻬﻲ از ﻧﻤﺎﻳﺶ و ﺗﺌﺎﺗﺮ اراﺋﻪ  ﻛﺮده­اﻧﺪ. ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎ  ﻧﻴﺰ در ﺑﻴﺎن ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻧﻤﺎﻳﺶ و ﺗﺌﺎﺗﺮ ﻣﻌﻤﻮﻻ اﻳﻦ دو واژه را ﻣﺘﺮادف و ﻫﻢ ﻣﻌﻨﻲ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ در ﻧﻈـﺮ ﮔﺮﻓﺘـﻪ اﻧـﺪ. ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲ­رﺳﺪ ﻳﻜﻲ از  ﻗﺪﻳﻤﻲ­ﺗﺮﻳﻦ ﺗﻌﺎرﻳﻒ از ﻧﻤﺎﻳﺶ ﺗﻮﺳﻂ ارﺳﻄﻮ اراﺋﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ. او در ﺳﺪة ﭼﻬﺎرم ﭘﻴﺶ از ﻣﻴﻼد در اﺛﺮ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎر ﺧﻮد  «ﻓﻦ  ﺷﻌﺮ» ﻧﻤﺎﻳﺶ را « ﺗﻘﻠﻴﺪ ﻋﻤﻞ» ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻛﺮد.

ﻣﺎرﺗﻴﻦ اﺳﻠﻴﻦ ﻧﻴﺰ در ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﻣﻲ­ﻧﻮﻳـﺴﺪ: «واژة ﻧﻤـﺎﻳﺶ drama در ﻳﻮﻧـﺎﻧﻲ  ﺻﺮﻓﺎ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﻛﻨﺶ اﺳﺖ». ﻧﻤﺎﻳﺶ ﻛﻨﺸﻲ ﺗﻘﻠﻴﺪی اﺳﺖ، ﻛﻨﺸﻲ ﺑﺮای ﺗﻘﻠﻴﺪ و ﻳﺎ ﺑﺎزﻧﻤﺎﻳﻲ. رﻓﺘﺎر ﺑﺸﺮ اﺻﻄﻼح ﺗﺌﺎﺗﺮ (theatre)  ﻧﻴﺰ از واژة ﻳﻮﻧﺎﻧﻲ «ﺗﺌﺎﺗﺮون» (theatron) ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی  «ﻣﺤﻞ ﺗﻤﺎﺷﺎ» ﻳﺎ «ﺗﻤﺎﺷﺎﺧﺎﻧﻪ» ﺑﺮآﻣﺪه اﺳﺖ و ﺑﻪ ﻣﻜﺎﻧﻲ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ­ﺷﻮد ﻛﻪ در آن روﻳﺪادی واﻗﻌﻲ ﻳﺎ ﺗﺨﻴﻠﻲ ﮔﺬﺷﺘﻪ، در زﻣﺎن ﺣﺎل و در ﺑﺮاﺑﺮ ﭼﺸﻢ ﺗﻤﺎﺷﺎﮔﺮان ﺑﺎزﺳﺎزی ﺷده و ﺑﻪ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﮔﺬارده ﺷﻮد».

«ارﻳﻚ ﺑﻨﺘﻠﻲ ﺗﺌﺎﺗﺮ را در ﺳﺎده ﺗﺮﻳﻦ ﺣﺪ آن ﻛﻪ ﻋﺒﺎرت ﺑﺎﺷﺪ از اﻟﻒ [ﺑﺎزﻳﮕﺮ] در ﻧﻘﺶ ب [ﻧﻤﺎﻳﺸﻲ ﺷﺨﺼﻴﺖ] در ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ج [ﺗﻤﺎﺷﺎﮔﺮ] آن را ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﻲ­ﻛﻨﺪ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﺮده اﺳﺖ. در ﺑﺮداﺷﺖ ﻧﺨﺴﺖ از ﺑﺮرﺳﻲ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺗﻌﺎرﻳﻒ اراﺋﻪ ﺷﺪه، واژه ﻫـﺎی ﻧﻤـﺎﻳﺶ و ﺗﺌـﺎﺗﺮ ﻫــﻢ  ﻣﻌﻨــﻲ ﻳﻜــﺪﻳﮕﺮ و ﻣﺘــﺮادف روﻳــﺪادی  ﺗﻘﻠﻴــﺪی ﻳــﺎ  ﺑﺎزﺳــﺎزی ﺷــﺪه ﺗﻮﺳﻂ ﺑﺎزﻳﮕﺮان (ﻧﻘﺶآﻓﺮﻳﻨﺎن) ﻛﻪ در ﻣﻌﺮض دﻳﺪ ﺗﻤﺎﺷﺎﮔﺮان ﻗﺮار ﻣﻲ­ﮔﻴﺮد اﺳﺘﻨﺒﺎط ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ. اﻳﻦ دو در اﺻﻮﻟﻲ  ﺛﺎﺑﺖ ﻣﺸﺘﺮﻛﻨﺪ، ﻛﻪ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻋﺮﺿﺔ ﺣﻮادث و روﻳﺪادﻫﺎﻳﻲ ﻧﻤﺎﻳﺸﻲ ﺷﺪه  در ﺑﻌﺪ واﺣﺪی از ﻣﻜﺎن و زﻣﺎن ﺑﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎﮔﺮان و در ﻧﻬﺎﻳﺖ ﻟﻤﺲ ﺗﺠﺮﺑﺔ ﺟﻤﻌﻲ ﻣﺸﺘﺮﻛﻲ از آن اﺳﺖ. اﻳﻦ ﺑﺮداﺷﺖ ﻛﺎﻣﻼً درﺳـﺖ و ﺻﺤﻴﺢ  اﺳـﺖ، زﻳـﺮا ﻫـﻢ ﻧﻤـﺎﻳﺶ و ﻫـﻢ ﺗﺌـﺎﺗﺮ ﺑﺮاﺳﺎس ﻧﻘﺶ آﻓﺮﻳﻨﻲ   ﻳﺎ اﺟﺮای ﻣﺠﻤﻮﻋﻪای از ﻛﺎرﻫﺎ و وﻇـﺎﻳﻒ ﺗﻮﺳـﻂ ﺑـﺎزﻳﮕﺮان و ﺑـﺎ ﻫﺪف دﻳﺪه ﺷﺪن و ﻳﺎ دﻋﻮت ﺗﻤﺎﺷﺎﮔﺮان ﺑﻪ ﻣﺸﺎرﻛﺖ در ﻓﺮآﻳﻨﺪ اﺟﺮا ﻋﺮﺿﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ. اﻣﺎ درک ﺳﺎز و ﻛﺎر آﻓﺮﻳﻨﺶ ﻫﻨﺮی و اﺟﺮاﻳﻲ ﻧﻤﺎﻳﺶ و ﺗﺌﺎﺗﺮ، ﺗﻔﺎوتﻫـﺎی ﻣﻔﻬـﻮﻣﻲ اﻳﻦ دو واژه را روﺷﻦ ﻛﺮده اﺳﺖ. از اﻳﻦ ﻃﺮﻳﻖ ﻣﻲﺗـﻮان ﺑـﻪ ﺗﻔـﺎوت و ﺗﻤـﺎﻳﺰ ﺑﻴـﻨﺶ و دﻳﺪﮔﺎه ﻫﺎی ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺟﻮاﻣﻊ ﺷﺮﻗﻲ و ﻏﺮﺑﻲ در ﺑﺮﺧﻮرد و ﻣﻮاﺟﻬﻪ ﺑﺎ اﻳﻦ ﭘﺪﻳﺪه ﭘﻲ ﺑﺮد و ﺑﺎ دو ﻣﺴﻴﺮ اﺻﻠﻲ ﺑﻠﻮغ و ﺗﻜﺎﻣﻞ ﻫﻨﺮﻫﺎی ﻧﻤﺎﻳﺸﻲ   در ﺷﺮق  ( ﻧﻤﺎﻳﺶ) و ﻏـﺮب  (ﺗﺌـﺎﺗﺮ) در ﻃﻮل ﺗﺎرﻳﺦ ﺣﻴﺎت آن آﺷﻨﺎ ﺷﺪ.

انجام پایان نامه 

  • هادی بیروتی
  • ۰
  • ۰

فلسفه هنر

فلسفه هنر

در فلسفه هنر، مبانی هنر و آنچه هنر بر مبنای آن شکل می گیرد و هویت پیدا می کند، ضرورت و ماهیت هنر، مفاهیم اساسی در هنر مانند: زیبایی، فرم، نهاد، ارتباط هنرهای مختلف با یکدیگر، رابطه هنر با امور خارج از آن مانند:

فلسفه، دین، جامعه شناسی، روان شناسی،... تاریخ تحولات هنری، زمینه و علت این دگرگونی ها و سبک­ها و روش­های هنری، عوامل پیدایش، گسترش و افول این سبک ها مورد مطالعه قرار می­گیرد. با این وصف، فلسفه هنر گستره گسترده ای از مباحث را شامل می شود که یکی از آن، رابطه هنر با امور دیگر مانند دین است. هنر چیست؟ برای بررسی رابطه دین و هنر، ابتدا باید دانست هنر چیست؟ ما چه چیز را هنر می نامیم؟ برای پاسخ به این پرسش باید در نگاهی پدیدارشناسانه به آنچه در خارج، نام هنر بر آن نهاده شده، نظر کرد و سپس از منظری تحلیلی به یافتن تفسیری برای هنر پرداخت. حال اگر به همین شیوه عمل کنیم، خواهیم دید در هنر عواملی چهارگانه دخالت دارند:

  •  هنرمند
  •  اثر هنری
  •  پیام هنر
  •  مخاطب

هنرمند، سازنده کار هنری و خالق آن است. پس میان این دو عامل، نسبت آفرینش وجود دارد. کار هنری همان چیزی است که ما به عنوان مصداق هنر به آن اشاره می کنیم؛ یک تابلوی نقاشی، فیلم، یا قطعه ای موسیقی یک کار هنری است.

کار هنری بر پیام هنر حکایت دارد و آن را بازنمایی می کند. رابطه کار هنری با مخاطب، برانگیختن احساس، عاطفه یا تخیل اوست. همین احساس، عاطفه یا تخیل اگر مقصود هنرمند باشد، پیام هنر است و هنرمند از طریق قراردادی عمومی پیام خود را منتقل می سازد.

از سوی دیگر هنر، ابعاد مختلفی دارد:

1. در آن آفرینش و خلاقیت به چشم می خورد.

2. از ساختی زبانی برخوردار است.

3. از زیبایی بهره مند است.

پس برای شناخت هنر باید عوامل چهارگانه، روابط بین آن ها و ابعاد مختلف هنر را بررسی و مطالعه کرد، ولی قبل از آن باید به سؤال دیگری پرداخت که پاسخ به آن، راه را برای شناخت حقیقت هنر هموارتر می­کند.

 

انجام پایان نامه

  • هادی بیروتی
  • ۰
  • ۰

تعریف هنر

تعریف هنر

از هنر تعریف های بسیار گوناگون داده شده و در فرهنگهای گوناگون حتی با جهان بینی های همانند از چیستی هنر و هدف و سر چشمه آن تعبیرها و تفسیرهای بسیار شده است. از میان آنها تنها به برخی از مهمترین دیدگاه ها می پردازیم .دو دید گاه در میان دیدگاه ها در فلسفه هنر غرب در این باره بیش از همه مطرح است.یکی سرچشمه را بیرون از هنرمند می داند و نقش هنرمند را همچون آینه ای می داند که بازتاب دهنده هنر از سرچشمه آن است. این نظریه عمدتا شکل بیرونی و عینی (ابژکتیو) به سرچشمه هنر می دهد و می توان آن را نظریه بازنمایی تقلید نامید.

در برابر آن نظریه فرانمایی است که سرچشمه هنر رادردرون هنرمند معرفی می کند و هنر مند را شخصی می داند که حالات و ویژگیهایی را در درون خود کشف کرده و آنها را به دیگران منتقل می کند.این نظریه بیشتر شکلی ذهنی (سوبژکتیو) دارد. امروزه برخی اندیشمندان معاصر غرب از جمله هایدگر دیدگاهی درباره سرچشمه اثر هنری دارند که شاید در برگیرنده هر دو دید گاه بالا باشد.او سرچشمه هنر را وجود و یا حقیقت می داند که مفهومی فراگیر نسبت به جهان درون و بیرون هنرمند است .

 

1-2-3- مفهوم هنر

هنر در لغت به معنای» فن، صنعت، علم، معرفت، امری توأم با ظرافت و ریزه کاری آن درجه از کمال که فراست و  فضل را در برداشته و نمود آن صاحب هنر را برتر از دیگران بنمایاند، کیاست، زیرکی، خطر و اهمیت، لیاقت، کفایت و کمال« آمده است. هنر در مفاهیم دیگری نیز، از جمله » عشق  «و »  حقیقت « آمده چنان که حافظ در شعر ذیل هنر را به ترتیب در دو معنی به کار برده است.

          بکوش خواجه و از عشق بی نصیب مباش             که بنده را نخرد کس به عیب بی هنری

         روندگان حقیقت به نیم جو نخرند                    قبای اطلس ان کس که از هنر عاری است

در معنای اصطلاحی هنر، اختلافات زیادی به چشم می خورد که نشان می دهد هنر به خاطر عمق و گستردگی و ظرافت خود، در عین پیدایی ناپیداست ؛ چنان که تولستوی، نویسنده کتاب معروف» هنر چیست؟» می نویسد: »براستی هنر که از دیرباز از زمان افلاطون و ارسطو این همه گفت و گو در پیرامون خود برانگیخته، چیست؟ آیاهنر از درون انسان بر می خیزد؟ آیا مائده­ای است آسمانی که از ماورای ابرها به روح و جان حلول می­کند؟ یا نه،؟ آمیز­ه­ایاست از تمامی این­ها و یا به باور»فروید « تبلور امیال سرکوفته آدمی است« هنر وسیله­ای است برای ثبت و ضبط احساس انسانی در قالب مشخص و نیز انتقال آن در خارج از عوالم ذهنی و تفهیم آن احساس به دیگران.

البته برای هنر، نمی توان مانند اشیا و عناصر طبیعی، فرمول یا ضابطه خاص تعیین نمود، و از نظر منطقی، جنس، فصل و حد آن را ترسیم نموده و تعریف علمی از آن ارائه داد؛ چرا که هنر، امری معنوی است و در دل آن نوعی اشراق و شهود نهفته است.

توضیح این که، در جهان هستی امور معنوی قابل تعریف منطقی نیستند البته برای درک امور ذوقی و روحی به ارائه تعریف روشن از آن ها نیاز نیست. درک و کشف ذوقی و وجدانی هنر و یا دریافت بی واسطه از آن مهم است، نه تعریف انتزاعی و منطقی. این موضوع تنها به هنر و زیبایی محدود نمی شود بلکه بسیاری از معانی بسیط و مجرد مانند وجود، حکمت، علم، عرفان، ادب، محبت، عدالت را نیز در بر می­گیرد. از این امور نمی توان تعریف حقیقی ارائه نمود زیرا این تعاریف در محدوده و قالب علوم می­گنجد و امور شهودی و ذوقی را شامل نمی­شود. به همین علت است که ذات هنر در دنیای امروز، هنوز به عنوان پدیده ای اسرار آمیز در ابهام باقی­مانده و تعریف جامع و گویایی از آن ارائه نشده است. گویی هنر چونان قله ای دست نیافتنی است که انسان هرچه برای سلوک به آن تلاش به عمل می آورد، کمتر به کشف و شهود آن دسترسی پیدا می­کند.

محمود بستانی ضمن تفسیر زیبایی که از هنر به دست داده است، به نقش مؤثر آن در انتقال پیامهای مهم اشاره می کند. وی می­نویسد:

"هنر در تجربه انسانی، روش خاصی از بیان حقایق زندگی است، یعنی اگر زبان علمی یا عادی که ما آن را در زندگی روزمره خود به کار می گیریم دارای این ویژگی است که بیان مستقیم حقایق می باشد، زبان هنر نیز این ویژگی را دارد که بیان غیرمستقیم همین حقایق است."

تفاوت این دو زبان آن است که زبان نخست بر نقل حقایق به صورت واقعی خود استوار است، در حالی که زبان هنر بر عنصر تخیل استوار است.

از مجموع تعاریفی که برای هنر شده است، می توان دریافت که هنر از عناصری ترکیب می یابد که با وجود آنها انسان می تواند به دستاوردهای لطیفی از احساس آدمی دست یابد که در شرایط دیگر، چنین امکانی میسر نمی‌باشد.

این عناصر عبارتند از: تخیل، ذوق، خلاقیت و زیبایی. در میان این عناصر، سه عنصر نخست در تکوین و ظهور اثر هنری نقش دارند و عنصر آخری در کیفیت ارزش گذاری آن.

انجام پایان نامه

  • هادی بیروتی